مریم گفت :« من از همه گل ها خوشبو ترم. درد ها را از یاد می برم.»
یاس گفت :« من زیبا ترم. دخت پیغمبر به یاد می آورم.»
نرگس گفت :« سمبل انتظارم. یادآور صاحب الزمان (عج).
نیلوفر گفت :« من آسمانی ام. رنگین کمانی ام، « کمال» را به انسان نشان می دهم.»
شقایق گفت :« من کوتاه عمرم، سمبل کوتاه عمری این زندگی.»
لاله گفت :« من پرپرم، یاد شهید را در اذهان می پرورم.»
بلبل گفت :« آوازخوانی خوش صدایم.»
عقاب گفت :« قوی ام، تیزبینم، با بال هایم بر فراز آسمان می گردم و سعادت را بر قله های کوه می بینم.»
قرقی گفت :« همچو صیادم. خوب « صید » می کنم.»
قو گفت :« سپیدرنگم و زیبا. البته در دریاچه زیباترم! وقتی که بال هایم را به هم می زنم.»
گنجشک گفت :« کوچکم اما، شادم، با نشاط و شوق و ذوق و دل شاد. گرچه همانند بلبل خوش صدا نیستم، ولی گوش نوازم.»
تبریزی گفت :« از همه بلند قامت ترم.»
سپیدار گفت :« یادآور عشق پاکم.»
کاج گفت :« همیشه سرسبزم، مثل رویای کودکان.»
بید مجنون گفت :« آشفته حال و پریشانم. همچو مجنون، عاشق لیلی!»
نسیم، دست نوازش بر سر گل و گیاهان و درختان کشید. آنان چنان مسرور گشتند که هر یک جمله ای گفتند و من، نمی دانستم به کدام صدا گوش فرا دهم و هیچ چیز نفهمیدم.
پی نوشت : این متن را چند سال قبل نوشته بودم.
امیدوار...
برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 208