جمله

ساخت وبلاگ
دوستم گفت :«هروقت از خونه خواستی بری بیرون، جوری برو گویی دیگه برنمی گردی.» با تعجب پرسیدم :« چرا؟» پاسخی نداد.

مدتی قبل تعدادی از فامیلمان را دیدیم. همگی سرحال و قبراق بودند. روزی یکی از آنها به خانه آمد، از یکی از پله ها بالا رفت و ناگهان افتاد زمین و سرش خورد به دیوار. آمبولانس آمد و خودش توی آمبولانس رفت، اما دو روز بعد فوت کرد.

یاد حرف دوستم افتادم.

مدتی وقتی می خواستم از خانه بیرون بروم، اشهدم را می گفتم.

امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 199 تاريخ : چهارشنبه 12 دی 1397 ساعت: 13:09