تا حالا توی ذهنم مونده

ساخت وبلاگ

ناهار خونه پدرش بودیم. همه دور سفره نشسته بودند و مشغول غذاخوردن.

رفتم تا از آشپزخانه چیزی بیاورم، چند دقیقه طول کشید. تا برگشتم نگاه کردم دیدم آقا مهدی دست به غذا نزده تا من برگردم و با هم شروع کنیم.

اینقدر کارش برام زیبا بود که تا حالا توی ذهنم مونده

راوی : همسر شهید مهدی زین الدین

منبع : کانال روایت شهدا

امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 9:08