به دنبال کتاب خودم

ساخت وبلاگ

این هم از کارت واکسن تنبلی و بی حالی! گواهی عدم اعتیاد به فضای مجازی هم که صادر شده بود. عدم سوء پیشینه از کتابخانه های معتبر را هم که داشتم.

آیین نامه قوانین امنیت مطالعاتی، که امتحانش را داده بودم و تعهد به اجرای آن را هم که امضا کردم. بالاخره مجوز ورود به کتابخانه کتاب شهر را گرفتم!

خیلی هیجان زده بودم. امیدوار بودم چیزی که مدت ها به دنبالش می گشتم، آن جا بتوانم پیدا کنم. فرصت را نباید از دست می دادم، کوله ام را برداشتم و راه افتادم؛ به ایستگاه اختصاصی کتابخانه رسیدم؛ صف اتوبوس خیلی شلوغ بود. وای چه قدر مسافر!

خانم مسنی آخر صف ایستاده بود و کتاب « شازده کوچولو» را می خواند. پشت سرش ایستادم. چشمانم تا سر صف رفت. نوزادی در کالسکه اش خوابیده بود. روزنامه صبح را رویش کشیده بودند دو کتابی با یک جلد مخملی زیر سرش بود، کلمه مک می زد. چه ملچ و ملوچی راه انداخته بود.

ادامه دارد

امیدوار...
ما را در سایت امیدوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bordbar2a بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 21:19